فایل مقايسه فرهنگ سنتي با فرهنگ مدرن با تاكيد بر ارزش سنتي و مدرن و تحليل بخش هاي متفاوت فرهنگ مدرن

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رشته علوم اجتماعی (آموزش_و_پژوهش)
چکیده    2
مقدمه    2
‏چارچوب نظری    3
1-    دیدگاه مکانیکی مبتنی بر همگرایی؛    3
2-    دیدگاه تفریدی مبتنی بر واگرایی؛    3
3-    دیدگاه تعاملی دیالکتیکی:    4
‏ارزش‌های مدرن و عناصر نظام فرهنگی    4
‏مدل تحلیلی    6
روش شناسی    7
‏تعریف مفاهیم و سنجش متغیرها    7
1-    سنت:    7
2-    مدرنیته (تجدد):    8
‏یافته‌ها و نتایج تحقیق    8
‏الف- ویژگی‌های اقتصادی اجتماعی نمونه آماری    8
‏ب - عناصر سنتی نظام فرهنگی    9
نتیجه گیری    17
منابع    18









چکیده
 در تحلیل رابطه بین سنت و مدرنیته با محوریت ارزش‌های سنتی و مدرن، برخی اندیشمندان بر این باورند که در فرآیند تحقق مدرنیته بعضی از عناصر سنتی ساختار فرهنگی جامعه در هم شکسته می‌شوند. با توجه به اینکه جامعه ما آهنگ توسعه و تحول را با سرعتی زیاد در پیش گرفته است، پاسخ به این سؤال ضروری به نظر می‌رسد که در حال حاضر وضعیت عناصر سنتی نظام فرهنگی در جامعه ایران چگونه است؟ پژوهش حاضر با اتخاذ رهیافت تطبیقی و بکارگیری داده‌های حاصل از موج چهارم پرورژه بررسی ارزش‌های جهانی، علاوه بر مطالعه خانواده‌گرایی و دینداری به عنوان عناصر سنتی نظام فرهنگی جامعه ایران (در سطح خرد) همچنین به مقایسه آن با سه دسته از کشورهای جهان (بر مبنای سطح توسعه انسانی آنها) پرداخته است (سطح کلان). نتایج تحقیق حاکی از این است که: 1 - در ایران سالخوردگان، کم سوادان و فقیران بیشتر از جوانان، دانشگاهیان و ثروتمندان به آموزه‌های سنتی خانواده پایبندند و تجانس بیشتری در این خصوص دارند. 2 ‏- از بین متغیرهای مستقل تحقیق فقط تحصیلات دارای قدرت پیش بینی میزان دینداری افراد در ایران است. 3- در چالش بین سنت و مدرنیته در ایران، ماندگاری عناصر سنتی در عرصه دین بیشتر از عرصه خانواده است. 4- در سطح کلان، بین تجانس فرهنگی در حوزه عناصر سنتی و سطح توسعه انسانی کشورها رابطه معکوسی وجود دارد، یعنی در فرآیند مدرنیته، تجانس فرهنگی جای خود را به تشتت آراء در حوزه عناصر سنتی فرهنگ می‌دهد.
‏واژگان کلیدی: مدرنیته، سنت، ارزش‌های سنتی، ارزش‌های جدید، خانواده‌گرایی، دینداری، توسعه انسانی.
مقدمه
‏به موازات موج وسیع صنعتی شدن و رشد مظاهر زندگی مدرن، جوامع سنتی دستخوش تغییرات و تحولات عمده در عرصه عناصر پایه‌ای فرهنگ می‌گردند. شروع تغییرات و تحولات فرهنگی در طی دهه‌های اخیر اذهان بسیاری از متفکرین و مسئولین متوجه این سوال کرده است که "وضعیت عناصر سنتی نظام فرهنگی جامعه ایرانی در حال حاضر چگونه است؟" علت طرح این سؤال وقوع تحولات اقتصادی اجتماعی و سیاسی است که پیامدهای فرهنگی شگرفی را به دنبال داشته است. متفکران عرصه اجتماعی بر این باورند که تغییرات نظام اجتماعی و دگرگونی‌های ارزشی، مانند حرکت سایه و آفتاب، در صورت دقت و تمرکز در یک زمان محدود، اصلاً محسوس نیستند. اما با گذشت زمانی نه چندان طولانی، مردم و مسؤولین جامعه متوجه می‌شوند که کجا بوده‌اند و اکنون کجا هستند (رفیع پور،1376 ‏: 233‏). جامعه ما علاوه بر انقلاب، 8 ‏سال درگیری در جنگ تحمیلی را تجربه کرده است که انجام برانگیز و تثبیت کننده ارزش‌های انقلابی بود. به دنبال آن جامعه ما 8 ‏سال دوران بازسازی و 8 ‏سال دوره باز سیاسی را تجربه کرد (آزاد ارمکی، تقی و همکار، 1383). در طول این دوران، تحریم اقتصادی از خارج و تورم و بیکاری در داخل به عنوان مشکلات اصلی عرصه اقتصادی، دیگر خرده نظام‌های جامعه را شدیداً تحت تاثیر قرار داده‌اند.
‏در طول این دوران، تمام شاخص‌های جمعیتی، اقتصادی و اجتماعی توسعه، با کمی فراز و نشیب، (به جز در طول جنگ تحمیلی) روند صعودی داشته‌اند: رشد شهرنشینی، افزایش تحصیلات، رشد بخش صنعت، افزایش امید زندگی، کاهش رشد جمعیت، بهبود امکانات پزشکی و بهداشتی و رشد شاخص توسعه انسانی از 566/0 ‏در سال 1975 ‏به 732/0 در سال 2002 (سازمان ملل متحد، 2002 ‏، 2001 ‏، 2000). این‌ها همگی از جمله شاخص‌های نوسازی هستند که ایران در طول چند دهه گذشته تجربه کرده است. اگرچه بهبود شاخص‌های مذکور نشان از ‏افزایش سطح توسعه انسانی و اقتصادی جامعه ایران دارد اما نکته و مساله نگران کننده عبارتست از پیامدهای فرهنگی ارزشی که به دنبال فرایند نوسازی در جامعه ما به وقوع پیوسته است. رابطه بین تغییرات ساختاری و تغییرات ارزشی از دیدگاه‌های گوناگونی مورد بررسی قرار گرفته است. بیشتر متفکرین اجتماعی معتقدند که وجود تغییر در یکی از عناصر جامعه، لزوماً تغییر در دیگر عناصر را به دنبال خواهد داشت.
‏نوشتار حاضر با علم به اهمیت موضوع، به بررسی تجربی رابطه ارزش‌های سنتی و مدرن در ایران در هر دو سطح خرد و کلان پرداخته است که در این راستا خانواده‌گرایی و دینداری به عنوان شاخص‌های ارزش‌های سنتی نظام فرهنگی مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفته است. بدین منظور، از نظریه نوسازی که توانایی تبیین موضوع را در هر دو سطح خرد و بین - ملتی  دارد، استفاده شده است. لذا علاوه بر بررسی موضوع در سطح خرد همچنین به مقایسه ایران با دیگر جوامع نیز پرداخته شده است. بدین منظور از داده‌های موجود و از روش تحلیل ثانویه استفاده شده است که منبع اصلی آن در محاسبه شاخص توسعه انسانی (HDI)، اطلاعات برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) و در شاخص سازی ارزش سنتی خانواده و ارزشی‌های دینی داده‌های پروژه بین‌المللی بررسی ارزش‌های جهانی (WVS) بوده است.
‏چارچوب نظری
‏تحقیقات و نظریات مربوط به تاثیر ارزش‌های مدرن بر سنت را می‌توان در قالب سه دیدگاه کلی دسته بندی کرد:
1-    دیدگاه مکانیکی مبتنی بر همگرایی؛
در قالب رویکرد مکانیکی، واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی از وضعیت یکسانی برخوردارند و جوامع در مسیری خطی، تطور و تکامل خود را طی می‌کنند. در چنین وضعیتی، تجدد برابر با غربی شدن و آمریکایی شدن جوامع می‌شود و الگو و شکل واحدی پیدا می‌کند (آزاد ارمکی، 1386). این رویکرد، بر همگرایی فرهنگی در نتیجه توسعه تاکید می‌ورزد و چنین پیش بینی می‌کند که ارزش‌های سنتی تنزل پیدا می‌کنند و به جای آن‌ها ارزش‌های مدرن جایگزین می‌شوند (اینگلهارت و بیکر، 2000 ‏: 20). بر اساس این نظریه، جوامع گوناگون آرام آرام با یکدیگر تشابه می‌یابند و روند این تشابه رو به گسترش نهاده است. بعضی نیز عامل این همگرایی را گسترش روز افزون علوم و فنون در این کشورها می‌دانند (ساروخانی،1370‏:143). معتقدان به این نظریه اظهار می‌دارند که جامعه غیرصنعتی با گذشت ‏فاصله‌های کم و بیش زمانی، سرانجام به طور همگرا به صورت جامعه‌های صنعتی مشابه متحول خواهند شد (خالقی فر، 1381:120-119).‏
2-    دیدگاه تفریدی مبتنی بر واگرایی؛
در این دیدگاه واقعیت‌های اجتماعی و تاریخی، واقعیت‌های منحصر به فردی تلقی می‌شوند... پس هر کدام از جوامع مسیر خاص خود را می‌روند (غفاری و ابراهیمی لویه،1384 :220). این نظریه بر دوام و ماندگاری ارزش‌های سنتی به رغم وقوع تغییرات سیاسی اقتصادی تاکید می‌کند. پیش فرض این مکتب آن است که ارزشی‌ها به طور نسبی از شرایط اقتصادی مستقل هستند (دیماجیو، 1994‏). از این رو، پیش بینی می‌شود که همگرایی حول مجموعه‌ای از ارزش‌های مدرن غیر متحمل است و ارزش‌های سنتی نفوذ مستقلی بر تغییرات فرهنگی ناشی از توسعه اقتصادی خواهند داشت (اینگلهارت و بیکر، 2000 ‏:20). چنین تحلیل‌هایی غالباً بر اساس توجه و تاکید بر خصلت ایجاد تمایز اجتماعی و پویایی برون مرزی صنعت شکل می‌گیرد. چرا که صنعت، اصولاً با دامن زدن به تشدید نابرابری‌های اجتماعی در درون جوامع و در صحنه بین‌المللی، در میان جامعه‌ها، موجب می‌شود که تمایزات اجتماعی بیشتر و بیشتر گردد (علیزاده اقدم،1380 ‏:22‏).
3-    دیدگاه تعاملی دیالکتیکی:
بر اساس این دیدگاه پدیده‌های اجتماعی، پدیده‌های متصلب و خشک و لایتغیری نیستند. پدیده‌های اجتماعی ترکیبی از ذهنیت و معنا و غایت هستند و هیچ گاه به نهایت و اتمام نمی‌رسند، پدیده‌های ناتمامی هستند که همواره در حال تغییر و شدن هستند، به خصوص این که پدیده‌های اجتماعی در یکدیگر تاثیر می‌گذارند و یکدیگر را مشروط و محدود می‌کنند. پس پدیده‌های اجتماعی در حال ترکیب هستند (بشیریه، 1373 ‏:4). بر مبنای این رویکرد، گذشته، حال و آینده با یکدیگر ارتباط پیدا می‌کنند و نمی‌توانیم به تفکیک آن‌ها اکتفا نماییم. پس زمان حال نمی‌تواند بی تاثیر از گذشته باشد و از ترکیب حال و گذشته، آینده ساخته می‌شود. بدین لحاظ است که می‌توان از مفهوم "مدرنیته ایرانی" که معطوف به حضور ارزش‌های جهانی، منطقه‌ای، ملی، و سنتی به طور هم زمان متعامل با هم است، سخن گفت (آزاد ارمکی، 1380).
‏در امریکا بعد از جنگ نوعی از نظریه نوسازی ظهور کرد که توسعه نیافتگی را به عنوان نتیجه مستقیم ویژگی‌های درونی یک کشور در نظر می‌گرفت. ویژگی‌هایی چون اقتصادهای سنتی، ویژگی‌های فرهنگی و روانی سنتی و نهادهای سنتی (وینر، 1966 ‏و لرنر، 1958‏). از این دیدگاه، ارزش‌های سنتی نه تنها تغییرپذیر بودند بلکه می‌توانستند - و بایستی جایشان را به ‏‏ارزش‌های تازه‌ای بدهند که ‏این جوامع را قادر سازد که مسیر (تقریباً حتمی الوقوع) توسعه را دنبال کنند. این نظریه مورد نقد قرار گرفت چرا که چنین فرض می‌کرد که جوامع توسعه نیافته برای تبدیل شدن به جوامع توسعه یافته می‌بایست ارزش‌های جدید را بپذیرند (بردشو و والاس، 1996)
‏مطالعات نوسازی در اواخر دهه 1950 ‏و اوایل دهه 1960 ‏تأثیرات عمده‌ای بر علوم اجتماعی به جا نهاد. با انتقاد شدیدی که بر این نظریه وارد آمد، از دهه 1970 این مفهوم تا حد زیادی از اعتبار افتاد. اینگلهارت (1997 ‏، 2000 ‏، 2003 ‏،2004) کوشیده است ضمن ارائه شواهد تجربی جدید، نگرش نو درباره طرز کار نوسازی ارایه دهد. ادعای اصلی و محوری نظریه نوسازی که در ایران از آن به عنوان مدرنیته ایرانی یاد می‌شود، این است که صنعتی شدن با فرایندهای خاصی از دگرگونی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مرتبط است که در سطحی گسترده اعمال می‌شود: اگرچه جوامع پیش صنعتی بسیار گوناگونند اما می‌توان از الگوی جامعه «مدرن» ‏و «صنعتی» به صورتی معنادار سخن گفت، الگویی که اگر جوامع خودشان را در مسیر صنعتی شدن قرار دهند، تمایل به حرکت به سوی این الگو دارند. توسعه اقتصادی با مجموعه نشانه‌هایی از دگرگونی مرتبط است که نه فقط صنعتی شدن، بلکه شهرنشینی، آموزش و پرورش همگانی، تخصصی شدن مشاغل، گسترش دیوانسالاری و توسعه ارتباطات را در بر می‌گیرد، این پدیده‌ها به نوبه خود با دگرگونی‌های گسترده‌تر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پیوند دارند. یکی از دلایل این امر که چرا نظریه نو سازی تا بدین حد با اقبال روبه‌رو شد، قدرت پیش بینی آن بود: این نظریه تلویحاً بیان می‌دارد که وقتی جامعه‌ای در مسیر صنعتی شدن قرار گیرد، انواع خاصی از دگرگونی‌های ارزشی - فرهنگی محتمل می‌شوند، دگرگونی‌هایی مانند کاهش میزان موالید، افزایش میزان امید به زندگی، افزایش مشارکت سیاسی توده‌ای، تضعیف ارزش‌های مذهبی و کم اهمیت شدن ارزش‌های سنتی (نوریس و اینگلهارت، 3:2004)

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رشته علوم اجتماعی (آموزش_و_پژوهش)

تعداد مشاهده: 3447 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.docx

فرمت فایل اصلی: docx

تعداد صفحات: 19

حجم فایل:152 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل