تحقیق زنان در عرصه مديريت
دسته بندي :
کالاهای دیجیتال »
رشته مدیریت (آموزش_و_پژوهش)
چكيده
در اين مقاله به اشتغال زنان به عنوان مدير در كشور پرداخته شده است. برخي اطلاعات آماري در اين زمينه ارائه ميشود و دو پرسش در خصوص اشتغال زنان در عرصه مديريت مطرح ميگردد و براساس پژوهشهاي انجام شده به آنها پاسخ داده ميشود. در پايان تعدادي راهكار براي فراهم آوردن زمينه اشتغال زنان در پستهاي مديريتي ارائه ميشود.
توضيح : اين مقاله در منبع مذكور با عنوان مديريت زنان ارائه شده است كه در اينجا با هدف اشاره دقيق به موضوع مقاله، عنوان مشخصتري براي آن در نظر گرفته شده است.
كليدواژه : زنان؛ مديريت؛ مديران زن؛ زنان مدير
تاريخ جهان شاهد نقش بسيار عظيم و غيرقابل انكار زنان در حوادث گوناگون است. امروزه كه مباحث توسعه كشورهاي جهان مطرح ميباشد، نقش زنان در اين فرآيند به شدت مورد توجه قرار گرفته است. برگزاري جلسات، سمينارها و كنگرههاي متعدد در خصوص جايگاه زنان و نقش آنان در توسعه حكايت از اين موضوع حياتي دارد.
با كمي دقت ميتوان دريافت كه برگزاري اين گونه برنامهها نشان از موضوع نه چندان خوشايند ديگري نيز دارد و آن اين است كه تاكنون يا حداقل در سدههاي اخير نقش زنان به عنوان نيمي از جمعيت جهان در حال توسعه ناديده گرفته شده كه اين امر نشان از وجود تبعيضات و نابرابريهاي جنسيتي در زمينههاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره دارد. جامعه انساني از عدم حضور واقعي زنان در عرصههاي مختلف لطمات جبران ناپذيري ديده و بدين خاطر در دو دهه اخير درصدد جبران اين نقيصه بر آمده است.
براي رسيدن به تعادل، برابري و رفع تبعيضات و در نتيجه توسعه بهتر و كاملتر جامعه، نياز به آن است كه زنان بتوانند در فرآيند تصميمگيري در سطوح مختلف جامعه شركت نمايند. خوشبختانه در بسياري از كشورها اين تلاشها، موفقيتهاي چشمگيري را در پي داشته است. از آن جمله ميتوان به كشورهايي همچون نروژ، دانمارك و فنلاند اشاره نمود كه بيش از ۴۰ درصد مناصب تصميمگيري در اختيار زنان است. متأسفانه در بسياري از كشورهاي جهان سوم اين مسأله چندان شايان توجه نيست و تنها تعداد محدودي از زنان در پستهاي مديريتي و مهم تصميمگيري كشور قرار دارند. در ايران عليرغم آن كه قانون اساسي كشور راه را براي تصدي اكثر مناصب تصميمگيري براي زنان باز گذاشته با اين وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مديريتي در كشور به زنان اختصاص يافته است.
ممكن است براي خواننده اين سؤال پيش آيد كه به راستي چه ضرورتي به مديريت زنان در بخشهاي گوناگون جامعه وجود دارد؟
در پاسخ به اين سؤال بايستي اذعان داشت كه امروزه توانمندسازي زنان و مشاركت كامل آنان بر پايه برابري، در همه زمينهها از جمله در فرآيند تصميمگيري و مديريت جامعه يكي از پيش نيازهاي توسعه پايدار ميباشد كه كشور ما سخت بدان نيازمند است. در جوامعي كه هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشاركت عادلانه زن و مرد در فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقيت و استعداد انسانها برقرار نگرديده است و فرآيند توسعه آن گونه كه انتظار داشتهاند موفق نبوده است. تداوم و شتاب توسعه هنگامي رخ خواهد داد كه زن و مرد و دوشادوش يكديگر مسئوليت توسعه را بر عهده بگيرند.
از سوي ديگر كسب مشاغل مديريتي توسط زنان علاوه بر آن كه زنان را در مقابله با تبعيضاتي چون معيارهاي استخدامي نابرابر، دستمزدهاي نابرابر، فرصتهاي آموزشي حرفهاي نابرابر، دسترسي نابرابر به منابع توليدي و امكانات نابرابر در ارتقاي شغلي تواناتر ميكند، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، كسب يك هويت مستقل و بهبود وضعيت و رشد اجتماعي آنان ميشود كه كل جامعه از آن منتفع خواهد شد.
علاوه بر اين، رشد دختران و زنان تحصيل كرده دانشگاهي و پيشي گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخير نمود پيدا كرده است كه لزوم بحث مديريت زنان را بيش از پيش مطرح ميسازد.
سؤال ديگر اين است كه چرا عليرغم آن كه بستر قانوني اين موضوع وجود دارد، به عنوان كشوري در حال توسعه نيازمند فعال شدن زنان جامعه هستيم و همه مسئولان نظام بر اهميت اين موضوع اذعان دارند اما در موضوع مديريت زنان پايين ترين نرخها را داريم.
پاسخ اين سؤال را ميتوان در معدود تحقيقاتي يافت كه در اين زمينه در كشور صورت گرفته است. در تحقيقي كه در سال ۱۳۸۱ در مورد علل عدم دستيابي زنان به پستهاي مديريتي در بين كاركنان و مديران چند سازمان به انجام رسيده نشان ميدهد كه اگر چه مديران و كاركنان مورد پرسش و كارايي و قابليت زنان در عرصههاي مديريتي و پستهاي بالاي سازماني واقفند اما تنها ۶ درصد از كاركنان مرد و پست مديريت را براي زنان مناسب ميدانند. ۳۰ درصد كارمندان مرد از اين كه مافوقشان زن باشد احساس خوشايندي ندارند. اگر چه همه مديران مورد پرسش بر اين باور بودند كه زنان شايستگي لازم براي تصدي پستهاي بالاي سازماني را دارند اما بيش از ۸۰ درصد آنان مديريت را كاري مردانه ميدانند و بيش از ۵۰ درصد معتقدند كه مردان در كارهاي مديريتي موفقتر از زنانند و خلاقيت بيشتري از خود نشان ميدهند. در مجموع نتايج اين پژوهش نشان داد كه عواملي همچون
• مسئوليتها و محدوديتهاي خانوادگي
• تجربه كمتر زنان نسبت به مردان در اين عرصه
• فراهم نبودن شرايط لازم در جامعه، همچون نبود زنان در پستهايي چون وزارت و غيره
• وجود برخي ويژگيهاي جنسيتي زنان
• عدم تمكين كاركنان از مافوق خانم
• اعتماد پايين تر زنان نسبت به مردان در اين عرصه از نظر جمعيت نمونه
به عنوان مهمترين عوامل عدم به كارگيري زنان در پست مديريتي برشمرده شده است.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 20