PDF نسخه کامل رمان آخرین آشوزشت به قلم مبینا قریشی /هیجانی-,عاشقانه-فانتزی-معمایی-تخیلی

دسته بندي : کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

 💜‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  PDF نسخه کامل  آخرین آشوزشت

 💜‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ژانر : #عاشقانه #فانتزی #تخیلی #معمایی #هیجانی
 💜‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نویسنده : #مبینا_قریشی

  💜‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تعداد صفحه 627

    💜‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کیفیت عالی 

قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم .

خلاصه 

دل‌آشوب، دختر خیال‌پردازی که کلی رویای متفاوت توی ذهنش دارد. یکی از همون روزهایی که به نظر میاد قراره مثل همیشه همه چیز کسل‌کننده پیش برود، این دختر هدیه‌ای متفاوت دریافت می‌کند. یک قلم، و همه چیز بدجوری دگرگون می‌شود، وقتی که خیال‌هایش با واقعیت یک گره محکم می‌خورد. انگار همه دنیا رو به نابودی است! دل‌آشوبی که زندگیش پر از آشوب شده باید یک راه برای خاموش کردن این دریای پرتلاطم پیدا کند. اون آرامش را چطور به جهانش بر می‌گردوند… شاید هم، آن نیروی افسانه‌ای در وجود خودش خوابیده باشد …

خلاصه رمان آخرین اشوزشت

قلبم خودش را به سینه ام می‌کوبید. دست و پاهایم یخ زده بود و حس می‌کردم درون یک خلا هستم و دستم به هیچ جا بند نیست! تا گردن در جوهر فرو رفتم و این بار حالم از هر چه نویسنده و داستان بود، به هم خورد! و اینک در حال غرق شدن بودم؛ من غرق شدم در اقیانوسی از نوشته‌ها و کلمات رقصان! در لحظه‌ای که احساس کردم، روحم از جسمم برای پریدن آماده شده، درست در همان لحظه، رنگ اکسیژن، ریه های خاکستر ی‌ام را صورتی کرد! ما انسان‌ها چقدر موجودات عجیبی هستیم! ادعای قوی بودن میکنیم؛ لیک اگر تنها به مدت دو دقیقه پره‌ های بینیمان را به هم بچسبانند، از بی هوایی تلف می‌شویم! نفس عمیقی کشیدم و دستم را روی

قفسه‌ سینه‌ام گذاشتم. بیچاره شش‌های نازنینم که از بی‌ اکسیژنی کم مانده بود، مچاله شوند! چشم‌هایم را باز کردم و با تمام وجودم هوا را بلعیدم. دستی به صورت گندمی اما کبود شده‌ام کشیدم و با چند سیلی آرامی که به گونه‌هایم زدم حالم را سرجایش آوردم! نور زیادی که بسمت چشمانم هجوم آورده بود، باعث شد پلک محکمی بزنم دستم را روی پیراهن آستین بلند ضخیم، طوسی، تمیز و عاری از هرگونه جوهرم کشیدم! چشمان قهوه‌ای و حیران شده‌ام، کنکاش گونه، جای جای اطرافم را رصد کرد. به ناگه چه شده بود؟! آن قالیچه‌ی ماشینی با گل های رز قرمز فام و زمینه‌ی لاجوردی رنگ اتاقم چه شد؟ آن خودنویس خوشنویس به کدام سوی برفت؟!

نگاهم پار چه‌ی مخمل طور شیری رنگ مبلی که روی آن نشسته بودم را لمس نمود! تاج صدف رنگ منبتکاری شده را با سر انگشتان یخ زده‌ام لمس نمودم و آب دهانم را با استرس قورت دادم. نگاهم از چوب‌های منبتکاری شده گرفته شد چشمان گرد شده‌ام به دستان ظر یف و گندمی‌ام خیره ماند. ریتم نفس‌هایم تند گشت و قلب ناخلفم با بی‌قراری شدت تپش‌‌هایش را دو چندان کرد دستانم را بالا آوردم و به آن‌ها خیره شدم. دفتر ساده با خطکشی های آبی رنگم کجا رفت؟ خودنویسم چه شد؟! من باید ادامه‌ی داستانم را بنویسم؛ لیک اینجا چه می‌کنم؟ سرچرخاندم که نگاهم با موجودات عجیب برخورد به سرتا پای آن دو نگریستم این‌ها دیگر چه موجوداتی بودند؟! …

دسته بندی: کالاهای دیجیتال » رمان، شعر و داستان

تعداد مشاهده: 92 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 627

حجم فایل:4,464 کیلوبایت

 قیمت: 25,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل